وقتی عاشق میشوید چه اتفاقی در مغز و بدن شما میافتد؟ چه چیزی باعث میشود عاشق شویم؟ در این مطلب پاسخ تمام این سوالات را از دید علم شیمی و زیستشناسی خواهیم داد.
احتمالا شما هم تا بهامروز تصور میکردید کار مغز برنامهریزی و تفکر منطقی است و کاری با عشق و احساسات ندارد. دانشمندان توانستهاند عشق را در زیر ذرهبین آزمایشگاه قرار دهند و تمام اتفاقات ریز و درشتی را که در بدن یک فرد عاشق رخ میدهد، مطالعه کنند. البته همهی ما عشق را در قلبمان احساس میکنیم، چون در هنگام عشقی قلب ما به تپش میافتد و ما میتوانیم این را احساس کنیم، ولی آنچه در مغزمان رخ میدهد را نمیتوانیم حس کنیم. پیش از بررسی مغز افراد عاشق درون دستگاه تصویربرداری مغزی، نمیدانستیم وقتی عاشق میشویم چه اتفاقاتی در مغز و بدن ما روی میدهد. اما امروزه میدانیم که وقتی عاشق میشویم اتفاقات بسیار زیادی در مغز رخ میدهد که بسیاری از حالات و رفتارهای عاشقانه، ناشی از آن است.
جملهی معروفی درباره حالت مغز در هنگام عاشقی وجود دارد که تمام ماجرا را خلاصه میکند: حالت مغز در هنگام عاشقی، بسیار شبیه حالت آن در هنگام اعتیاد است. عشق مانند اعتیاد است و وقتی عاشق میشویم درست همان نقطه از مغز هنگام معتاد شدن، شروع به فعالیت میکند. وقتی عاشق میشوید، نمیتوانید از فکر کردن به او دست بردارید، میخواهید هر لحظه را در کنار او بگذرانید، بدون او احساس ناآرامی و بیقراری میکنید و حاضر هستید هرکاری بکنید تا به او برسید؛ دقیقا حالتی که افراد دچار اعتیاد تجربه میکنند. دلیلش فعال شدن همان قسمتی از مغز است که اشاره کردیم. این قسمت از مغز ناحیهی ونترال تگمنتال نام دارد، ولی برخلاف نامش اصلا پیچیده نیست و جزو نواحی پایهی مغز با کارکرد ساده که مسئول پاداش و برانگیختگی است.
در واقع بهعلت وجود همین سیستم پاداش است که شما معتاد میشوید؛ سیستم پاداش مسئول ترشح دوپامین و ایجاد حس خوب و خوشایند در شما است. به این معنی که چیزی باعث ترشح دوپامین در بدن شما میشود، شما حس خوبی پیدا میکنید، بیشتر آن را میخواهید، دوپامین بیشتر ترشح میشود، حالتان خوبتر میشود، باز هم بیشتر میخواهید و همینطور ادامه پیدا میکند. مسئله فقط ترشح دوپامین نیست، عشق انقلابی در هورمونهای شما ایجاد میکند. چند هورمون اصلی در بدن هستند که نسبت به عشق حساس هستند و وقتی جوانههای عشق در قلب شما شروع به رشد میکند؛ این هورمونها هم از خواب بیدار میشوند و شما را تا جایی میبرند که جز به وصال به چیز دیگری فکر نمیکنید.
اکسیتوسین که به هورمون عشق معروف است نوعی انتقالدهندهی عصبی قدرتمند در مغز است که در ایجاد رابطه، اعتماد، بخشندگی، فعالیت جنسی و همدلی با دیگران نقش دارد و احساسات ما را در ارتباط با آنها تحتتأثیر قرار میدهد. اکسیتوسین هورمون مادرانه نیز است و در تولد فرزند و مراقبت از او نقش فعالی دارد. وقتی کسی را که دوستش داریم در آغوش میگیریم یا میبوسیم، ترشح هورمون اکسیتوسین شدت پیدا میکند و بههمین دلیل است که نامش را هورمون عشق گذاشتهاند. اکسیتوسین هم مثل دوپامین به شما حال خوش میدهد و باعث پیوند عمیق و حس آرامش و دلبستگی به طرف مقابل میشود.
دوپامین یکی دیگر از انتقالدهندههای عصبی در مغز است و همانطور که گفته شد، سیستم پاداش و لذت را در مغز کنترل میکند و همان هورمونی است که در هنگام مصرف شیرینی و شکلات یا کوکائین آزاد میشود. دوپامین به تنظیم حرکت و واکنشهای عاطفی کمک میکند و به ما انگیزه میدهد تا وقتی احتمال پاداش را دادیم، برخیزیم و برای رسیدن به چیزی که میخواهیم گام برداریم. گاهی هم دوپامین باعث میشود دست به خطر بزنیم و احتیاط را نادیده بگیریم، که شاید همیشه خوب نباشد. میزان دوپامین بهویژه در مرحلهی شیفتگی اولیه بهشدت بالا میرود. دو هورمون استروژن و تستوسترون در هنگام عاشق شدن فعال میشوند و مسئول حفظ و بروز ویژگیهای زنانه (استروژن) و مردانه (تستوسترون) هستند.
البته هردوی این هورمونها هم در زنان و هم در مردان وجود دارند، ولی میزان و نقش آنها با هم متفاوت است. ترشح این هورمونها با فعالیت هیپوتالاموس همراه است و منجر به ایجاد جاذبه بین دو جنس میشود؛ این هورمونها به بقای نسل انسان کمک میکنند. سروتونین، هورمون مسئول تعادل خلق، اشتها، خواب، حافظه و جاذبهی جنسی، در هنگام عاشق شدن کاهش پیدا میکند و باعث کمخوابی، اختلال خوردن، بیقراری و بههمرختگی خلق شما میشود. کم شدن میزان سروتونین باعث افزایش حالت وسواس فکری میشود؛ حالتی که در آن نمیتوانید از شب و روز فکر کردن به طرف مقابلتان دست بردارید. آدرنالین و کورتیزول، هورمونهای معروف استرس، در عشق و جاذبهی بین فردی نیز نقش دارند و باعث برانگیختگی و کشش بیشتر میشوند.
همین تغییر هورمونی است که آن تپشهای قلب، عرقکردنهای دست، گلانداختنهای گونه و بیحسی نسبت به سرما، گرما، درد، ترس و اتفاقات مختلف اطراف را ایجاد میکند. انقلاب هورمونی دوران عاشقی به شما انرژی مضاعف میدهد و باعث میشود فکر کنید که میتوانید برای رسیدن به عشقتان بر همه مشکلات عالم غلبه کنید. همهی عشقها قرار نیست به سرانجام برسند، و این یکی از تلخترین حقایق روزگار است. وقتی کسی شما را پس میزند یا به دلیلی نمیتوانید به هم برسید، نهتنها قلب شما به درد میآید بلکه مغزتان هم نسبت به این مسئله واکنش نشان میدهد. بررسی مغز افرادی که شکست عشقی خوردهاند در دستگاه امآرآی نشان میدهد در این افراد، نقاطی از مغز که با دلبستگی عمیق و عطش شدید نسبت بهطرف مقابل مرتبط است فعال میشود، به این معنی که طرد عاطفی، آتش عشق را شعلهورتر میکند.
مسئلهی جدایی و فراموش کردن، طرف مقابل را به تجربهای دردناک و غمانگیز تبدیل میکند و حالا میفهمیم که این همه سوز و گداز عاشقها طی قرنها بهچه دلیل بوده است. آزمایشها نشان میدهد اندوه و درد روانی دقیقا همان بخشهایی از مغز را موقع درد جسمی فعال میکند؛ این یعنی شما واقعا درد میکشید. شکست عشقی چیزی مانند ترک اعتیاد است؛ همان نگرانیها، بیقراریها و احساسات شدید منفی سراغ شما هم میآید، و برای اینکه از آن رها شوید باید به خودتان زمان بدهید. عاشق شدن علاوه بر بروز احساسات درون انسان، دارای آثاری ذهنی و جسمانی نیز است. عشق بهعنوان یکی از احساسات ویژهی انسانی دارای نشانههای خاصی است.
یکی از اعضایی که در هنگام عاشق شدن دچار تغییرات گستردهای میشود، مغز انسان است. در واقع این عضو از بدن با ترشح هورمونهای خاص باعث ایجاد یکسری تغییرات گسترده در رفتارهای انسان میشود. در کنار این مورد معمولا عاشق و معشوق ارتباط چشمی خاصی را در طول رابطه با یکدیگر برقرار میکنند. در مجموع میتوان گفت که تأثیرات عاشق شدن علاوه بر تغییر رفتارهای روزمره، تغییرات شرایط جسمانی نیز است. احساس عاشقی معمولا در چند مرحله و با شرایط خاصی در انسانها بروز میکند. نشانهها و مراحل عاشق شدن با توجه به خصوصیات شخصی افراد میتواند به شکلهای مختلفی بروز پیدا کند؛ ترتیب و حالت مشخصی برای بروز این احساس در افراد وجود ندارد.
منبع: زومیت